طاها خان

آقا طاها که چند روزه توی خونه مونده واز طرفی هم مریضه نق نقو شده.ما هم برای اینکه حال و هواش عوض بشه بردیمش پارک.بیشترین چیزی که توجهش رو جلب کرد و سر ذوق اوردش دیدن پرنده های توی دریاچه پارک بود .     ...

این اولین خرابکاری پسرم بود!!! دیگه میتونه در کابینتها رو باز کنه.باید یه فکر اساسی بکنیم     و بالاخره...           خرابکاری بعدی این بود.       واین...         ...

تقریبا دو هفته دیگه مونده تا سالگرد تولد چشم وچراغ خونه و ما داریم تدارک جشن تولد میبینیم که توی تعطیلات چیزی کم نداشته باشیم که یه مهمون ناخوانده امد سراغ پسرم. ابله مرغان. ولی خوب به فال نیک میگیریمش.چون الان توی سن کم هم دردش کمتره وهم زودتر خوب میشه. امیدوارم اذیت نشه.

                                                                                 ...

همون روزي که از بيمارستان مرخص شديم وبعد از چند روز همگي دور هم جمع شديم تا نهار بخوريم(مادرجون وآقاجون هم بودند)ورووجک مامان پيشمون نشست وبا اشتها غذاشو خورد.       ...

البته فکر کنم تا الان کلا 10 دقیقه هم نپوشیده.تا کفشهاشو پاش میکنم گریه میکنه و اینقدر دو تا پاشو به هم میکشه تا کفشها بیرون میاد!     ...

  ...

آقا محمد فرزام       و محمد آقا     ...